سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دستخط آشنا

 

چراغ راهنمایی!

به عنوان شهروندی که در یک شهر زندگی می کنید، گاهی برای شما پیش آمده است که پس از طی کردن مسیری مشخص، با چراغ راهنمایی حین رانندگی مواجه شوید؛اگر چراغ راهنمایی سبز بود لبخندی را روانه لب هایتان می کنید و با آرامشی خاص نشأت گرفته از امنیتی که در چراغ سبز وجود دارد عبور می نمائید و به راه خود ادامه می دهید.اگر چراغ راهنمایی به رنگ زرد در آمد با کمی احتیاط و قدری حساسیت بیشتر، تلاش می کنید تا به مقصود خود که عبور عاقلانه از چراغ راهنمایی است، برسید.

بقیه اش را اینجا بخوان...!(کلیک)



خودت را رها کن!

چطور می توانی در دنیایی زندگی کنی که اطرافت همه اش از آدمهای بی احساس و صنعتی پُر شده،کسانی که روحیاتشان صنعتی است،افکارشان هم نیز!من که نمی توانم،آخر صنعتی نیستم.فهم و شعور اجتماعی که به تحصیلات عالیه ارتباطی ندارد،دارد؟با تو هستم !چشمانت را بیشتر باز کن و اینقدر تیره و تار به اطرافت نگاه نکن،خواندن کتاب به تنهایی که به کارت نمی آید،دردی را هم دوا نمی کند.باید خودت را آزاد کنی از بند اسارت ، بیا بیرون از این قفس بگذار کمی هوا به آن مغزت بخورد ، آخر اکسیژن برایش مفید است.

بقیه اش را اینجا بخوان(کلیک کنید)!

www.alereza.net

 


وصف احوال

طوفــــــــــان درونم به خــــدا  تـاب ندارد

این عــــــــــاشق دیوانه دگر خواب ندارد

وصف من و احوال درونم غـم و درد است

بـــد نیست بــــــــــــدانی بــدنم آب ندارد

بقیه اش را اینجا بخوان،نظرت را هم همان جا می توانی بنویسی!


عشق را معنی می کنی برای ما ای حضرت عشق!تجلی می یابد مهرت در دلهای عاشق و چنان صیقل داده ای وجودمان را که گویی زاده شده ایم تا برای تو بمیرم.

حسین(ع)! نامت آوزه ای است بر بلندای تاریخ،در زمان و مکان نمی گنجد حماسه ای که خلق کرده ای.مسلمان و غیر مسلمان نمی شناسد همه و همه را عاشق کرده ای و دلها را دیوانه و جانها را مست از بوی کوی عشقت!

 آخر ای حضرت عشق!مگر می شود داستان کربلا ماندنت را جایی بیان کرد و اشک نریخت،مگر می شود مصائبی که بر تو و اهل بیتت وارد کردند را فراموش کرد، اینها بر روی دل های عاشقانت حک شده است،از زمین گرفته تا آسمان همه و همه همنوایند و یا حسین می گویند این روزها.

حسین(ع)! ای نور خدا و ای کشتی نجات ، دستانمان را ببین که اختیارشان را برده ای،عاشقیم و دل شکسته،خسته و ملول از این روزهای زندگی مادی،بگیر این دستان را و مگذار در این دریای متلاطم غرق شویم.

از ضریح چه بگویم!حکایت ضریحت این روزها حکایت این دل تنگم عقده ها دارد،گویی یا میل کربلا دارد را زنده می کند و سیل عظیم مشتاقان را به کربلای معلی ات فرا می خواند.گوش کن صدای عاشقان را :

لبیک یا حسین لبیک یا حسین لبیک یا حسین

میخواهی کربلایی شوی بسم الله

لینک این مطلب در پایگاه خبری شوشان  

لینک این مطلب در پایگاه خبری تحلیلی خوانانیوز


درد نوشته بارانی

باران شروع به باریدن گرفت و تمام خاطرت کودکی ام را زنده کرد؛ همکارم گفت : باز باران با ترانه! و من با تمام وجود غرق در افکار کودکی ام شدم و گفتم : می زند بر بام خانه! وای که چقدر احساسم درد می کند وقتی می بینم روزهای شیرین عمرم گذشت و بر تک تک ثانیه هایش  غبار غم نشست و بر دلم ماند هر چه آرزو در کودکی داشتم.همه چیز دارد برایم تازه می شود، آخر  آهنگ شُرشُر باران قدیم فرق می کرد می دانی چرا؟ چون سقف خانه ها هم از جنس آدمها بود؛خاکیِ خاکی،صاف ، ساده. حالا من هستم و این احساس متلاشی  و بارانی که می بارد؛ آری انگار ساعاتی پیش شروع به باریدن گرفته بود و طراوت و تازگی را به دل و جان و روح ما می بخشید.

در خانه قدیمی آقاجان و بی بی زندگی می کردیم؛ گوشه ای از حیاط، تنور همیشه مهیا بود برای ما تا بی بی نان تنوری بپزد.وای خدای من چقدر این دل امروز درد می کند و  سنگین است،گویی تمام غم عالم در آن تلمبار شده. کسی به صورتم نگاه نکند که مرا یارای دیدن نیست ،زمین آمده است تا مرا در آغوش بگیرد آری دیگر نمی توانم بر روی پاهایم بایستم ،دارم بر زمین می افتم.

طنین دلنواز قرآن خوانی بی بی،تسبیحی که نور از آن متصاعد می شد، از ذکرهایی که مدام بر زبان بی بی جاری بود.صدایم می کند و می گوید اینجا را برایم بخوان و من می خوانم برای بی بی و او تکرار می کند.صدای باران،طنین قرآن در اتاقهایی که یک پله می خورند رو  به پائین و سقفش که از چوب و چندل و کاه گل است.یک لحظه تصورش را بکنید،فضا را مجسم کنید در ذهنتان یقیناً احساسم را می فهمید.

پی نوشت : چقدر زندگی زیبا می شد اگر این حس ساده و بی آلایش همیشه با ما می ماند. 

لینک این مطلب در پایگاه خبری تحلیلی خوانانیوز

 


فرا رسیدن ایام حزن و اندوه،محرم الحرام ماه پیروزی خون بر شمشیر بر عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت و تعزیت باد.

 


آتش عشق تو مولا سوخت ما را/پناهی ده به ما در قلب خود تا جان بگیریم و بخوانیمت که ای مولای عشاق جهان صبر تمام است/در این وادی که جورش ناتمام است/مرا ذکر تو ای مولا مدام است/بیا تا ما که عشاق تو هستیم/ و با این تیرگی دل بر تو بستیم و دائم عاصی و توبه شکستیم/به عشق این حضور انور تو/بمانیم پاک و خود را جلوه گر سازیم از نور الهی/بمانی نزد ما تا شاید این بار سراسر سینه هامان پر شود از مهر تو مولای عشاق/ و شاید در رکاب عشق ما را هم نمائی کربلایی/الا نور خدایی که ما از تو جدائیم/بیا قربان صبرت که صبر ما سرآمد/دل ما اندکی تاب ندارد جان مولا چشممان خواب ندارد/بیا تا بار دیگر نور ایمان بر بتابد بر سرای عالم هستی/بیا تا ظلم و کین را ریشه کن سازی/عدالت را کنی برپا و فریاد انالحق را به گوش جن و انس و مُلکِ عالم سر دهی و/ جهان را غرق در مهرت نمائی /بگو حق کیست مولای غریبم/بگو تا مردم نادان بدانند/که حق آن کودک شش ماهه ای بود که بر دستان بابش/و با چشمان خوابش/نهادند بر گلویش تیر و با خون گلو سیراب کردندش/بگو حق سید و سالار عشق است/بگو حق زینب خونین جگرسلطان عشق است/بگو مولا که حق فرزند مولا امیرالمؤنین است/بگو عباس دست از تن جدا و امیر مرسلین است/بگو حق فاطمه زهرای اطهر که باشد مام سادات پیمبر/بگو حق را تو ای مولای خوبم/بگو تا مردم نادان بدانند    / امیر ما امیرالمؤمنین است و ولایت ریشه ماست/شهادت پیشه ماست /الا ای حضرت دوست که دل را برده ای از ما /بدان تا جان به تن داریم عشق ما تو هستی/اگر چه ما همه بد کرده ایم و معنی عشق ندانستیم و بی مهری نمودیم/اگر چه همه بی آبروئیم ولی عشق تو داریم و همین بس که عشق ما تو هستی

 

 

لینک این مطلب در پایگاه خبرنگاران کشور 

لینک این مطلب در پورتال خبری تحلیلی ممتاز نیوز

 

سید ابراهیم آل رضا

غروب بیستم آبان ماه نود و یک


در شهری که این همه مشکلات حل ناشدنی وجود دارد و خبری از شهریت نیست چرخ و فلک به چه کار می آید آقای شهردار! بهتر نیست به جای خرید چرخ و فلک از سنگاپور که از محل درآمدهای شهرداری هزینه نموده اید چرخی در شهر بزنید تا لااقل بیشتر با جاهایی که نیاز به تغییر و تحول اساسی دارند آشنا شوید؟ فکر می کنم  به چرخ و فلک هم دست پیدا می کنید؛ بدین صورت که از یک سو  چرخی در شهر می زنید و از سوی دیگر عوامل ناکارآمد خود را فلک می کنید. 

آقای شهردار تا به حال در کوچه پس کوچه های شهرتان قدم زده اید؟بوی تعفن به مشامتان رسیده است؟باور کنید گاهی شک می کنیم  در شهری بزرگ چون اهواز زندگی می کنیم.

در منطقه کیانپارس قرار است چه اتفاقی بیافتد که اینقدر شب و روز به آنجا رسیدگی می کنید،بد نیست گاهی به صورت نامحسوس در دیگر نواحی شهر هم چرخی بزنید،پیشنهاد می کنم حتماً از  مرکز شهر اهواز یعنی خیابان نادری که این روزها به بی ریخت ترین،بی نظم ترین و آلوده ترین مکان تبدیل شده است گذری داشته باشید تا مشکلات را از نزدیک ببینید.حتماً می گویید پروژه قطار شهری باعث این بی نظمی شده است.باید بگویم در شهرهایی چون شیراز و اصفهان هم پروژه قطار شهری در دست احداث است؛کافی است فقط یک بار بازدیدی از  این شهرها داشته باشید،به طور یقین مصداق حرفهایم را  با چشمان مبارکتان خواهید دید.

راستی بد نیست نگاهی هم به بولوارهای خیابان های شهرتان بیاندازید؛در آنجا عکس هایی از شهدا خواهید دید که در پشت درخت ها و سبزه ها مظلومانه مأوی گرفته اند!

آقای شهردار! قرار نیست همه اتفاقات شهر را شهروندان به شما اطلاع بدهند. لازم است هر از چند گاهی از شهری که شهردارش هستید بازدیدی داشته باشید و از شهرداران مناطق هم این سؤالات را بپرسید، شاید پاسخی مناسب برای توجیه شهروندان اهوازی  داشته باشند.مواردی که یاد شد تنها بخشی از مشکلات و کاستی هایی است که شهرداری می بایست آنها را مورد بررسی قرار داده و مرتفع نماید.امیدوارم این انتقادات بر عملکرد شهرداری اهواز اثر مثبتی داشته باشد چرا که درد دل همه شهروندان اهوازی است که باید به آنها رسیدگی شود.

لینک این مطلب در پایگاه خبری خوانانیوز