سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دستخط آشنا

بسم الله نور...

قبل از اینکه وارداتاق شوم صدایی دلنشین توجه ام را جلب کرد.حنجره ای طلائی که صدایی سرشار از عشق و محبت  داشت؛صدایی قدیمی ،صدایی از نسل دفاع آن هم مقدس یعنی دفاع مقدس؛ صدای عاشقی و صدایی که همواره آرامش بخش وجودم بوده و هست.صدایی که این روزها کمتر کسی به آن توجه می کند.نزدیک تر رفتم؛استاد ما همین که مرا دیدند تعارف کردند تا وارد اتاق شوم و من مانند این تازه واردها مثل همیشه خجالت کشیدم.وارد اتاق شدم در آنجا کسانی را دیدم که از بهترین ها بودند و هستند ؛ از بندگان خوب و خالص خدا.احساس غربت کردم دوستان همان دوستان قدیمی من  بودند اما فضا برای من فضای جدیدی بود و تا می آمدم خود را با حال و هوای آنجا وفق بدهم به کمی زمان احتیاج داشتم.جایی پا گذاشته بودم که سرشار از معنویت بود.فضایی آرام برای من که دنبال آرامش می گشتم.آری آرامش در معنویت است و لاغیر؛آرامش جایی است که خدا در آنجا باشد حرفهای خدایی رد و بدل شود.

استاد اخلاق ما در حال سخنرانی بودند؛شرایط روحی خوبی نداشتم و قبل از اینکه وارد اتاق شوم به یکی از دوستان گفته بودم که ممکن است نتوانم تا ساعات آخر حضور داشته باشم.استاد مرا شرمنده  و تعریف و تمجیدهای کردند که اصلاً در حد من نبود و من آنقدر غرق در شور و شعفِ هم صحبتی با دوستان و اساتید فرهیخته بودم که دوست نداشتم به هیچ مسئله ای به جز این حضور ارزشمند در اتاق  فکر کنم.

استاد تعریف می کردند از شهر ما؛از حال و هوای روزهای زیبای جنگ،از سختی هایی که وجود داشت اما چون پای عشق  درمیان بود سختی معنا پیدا نمی کرد.استاد از عشق به خدا صحبت می کردند،از دیوار گفتند و فلکه و نخل؛ نخل هایی که این روزها بر خود می بالند که روزی شهدای جنگ به آنها تکیه می دادند و با خدای خود درد و دل می کردند.آری نخل هایی که همدم و مونس شهدا بودند،نخل هایی که درد و دل شهدا را گوش می دادند و شاید هم با شهدا حرف می زدند.

دیگر توان مبارزه با بغضم را نداشتم،از طرفی دوست نداشتم در بین دوستان اشکم جاری شود،دوست داشتم در آن لحظه تنها باشم و با خدای خود خلوت کنم.دوست داشتم اشکهایم وسیله ارتباط من و خدا باشند. فضا برایم سنگین شده بود از استاد اجازه گرفتم و به خاطر  شرایط بد روحی ام در  آن شب چند دقیقه ای را از اتاق خارج شدم.

می خواستم در همان لحظه به جاهایی که استاد به آنها اشاره کردند بروم و آنجا را زیارت کنم و تمام نخل هایی را که وجود دارند ببوسم و یا شاید هم با آنها هم صحبت شوم.آخر آنها حرف برای گفتن زیاد دارند،آنها هستند که روز قیامت زبان باز می کنند و حرف می زنند و گواه همه چیز می شوند.

بعد از کمی تغییر احوال، مجدداً به اتاق برگشتم،دوست دیگری در حال سخنرانی بودند و من پای صحبتهای ایشان در کنار دیگر دوستان نشستم.احساس آرامش می کردم؛ احساس می کردم قدری سبک شده ام.

 اتاقی که از آن یاد کردم از نظر من تنها یک اتاق مجازی نیست لکن ارتباطات هم مجازی نیست.فضای روحانی که در اتاق وجود دارد باعث می شود کمی از دنیایی که در آن هستیم فاصله بگیریم.این فضای عرفانی راهی پیش پای شما می گذارد که جاده آن معنویت نام دارد و آدمهایش فرشتگانی هستند که همواره در اطراف ما وجود دارند و ما از وجود آنها غافل هستیم.

 

پی نوشت : اتاقی که یاد شد حدیث ایمان نام دارد و مدیر آن استاد بزرگوارم جناب سلمانی است .همه می توانند از هر کجای دنیا که هستند در جلسات این اتاق شرکت نمایند.برای اطلاعات بیشتر می توانید به این لینک(کلیک کنید) مراجعه و از راهنمائی های جناب سلمانی بهره مند شوید.   

 

لینک این مطلب در پایگاه خبری خوانانیوز


 

خاطره ای تلخ از بی تدبیری مسئولین شهرداری اهواز که دوستان ما در بازدیدشان از دانشگاه بزرگ شهید چمران در ذهن خود به یادگار گذاشته و با خود به تهران بردند که به نقل از ایشان و با قلم حقیر به رشته  تحریر درآمده است.

برای بازدید از دانشگاه های کشور، این بار تهران را به مقصد استان خوزستان که محوریت اصلی  هشت سال مقاومت در جنگ تحمیلی است ترک می کنیم،می خواهیم به دانشگاهی برویم که نقش بسیار ارزنده ای را در طول جنگ  تحمیلی بر عهده داشته است،به دانشگاهی سفر می کنیم  که جانباز هشت سال دفاع مقدس است و اکنون محور توسعه آموزش عالی استان خوزستان می باشد.پس از طی مسافت طولانی بالاخره به اهواز می رسیم، شهری که مرکزیت استان خوزستان است.

هوا رو به خنکی است و کم کم عطر و بوی ماه مهر، ماهی که سرآغاز آموزش و پژوهش است به مشام  می رسد.شهریورماه تمام می شود و با ورق زدن تقویم تاریخ درمی یابیم که کم کم رنگ ماه مهر پدیدار و صدای زنگ فصل دانش، تکاپو،تلاش و حرکت، به گوش می رسد.همین طور که در شهر می گردیم به فلکه ای بزرگ می رسیم که با دانشگاه بزرگ شهید چمران همجوار است.از فلکه هیچ حرفی نمی زنیم و مسیر خود را با توجه به تابلوهای راهنمای شهری ادامه  می دهیم،با دیدن تابلوی راهنمای دانشگاه، آهی از اعماق سینه سوخته ی مان می کشیم و به خاطر اشتباه فاحش شهرداری و عدم دقت و نظارت کافی در طراحی تابلوی مذکور که منجر به از قلم انداختن  واژه مقدس شهید شده است مواجه می شویم.

از بزرگ مردی سخن می گوئیم که سردمدار علم بود و عمل،آری شهید دکتر مصطفی چمران که رشادت ها و دلاوری های او در زمان جنگ تحمیلی بر هیچ کسی پوشیده نیست.انتظار داشتیم نمادی زیبا از این شهید والا مقام در این فلکه بزرگ ببینیم اما وقتی  مشاهده نمودیم که هیچ یک از اصول مدیریت شهری در طراحی و ساخت این فلکه رعایت نشده است از انتظارمان صرف نظر می کنیم.

قبل از ورود به دانشگاه قصد داریم نمای بیرونی آن را با نگاه یک شهروند خوزستانی به نظاره بنشینیم، پس مسیر گلستان را انتخاب و شروع به حرکت می کنیم.هنوز چند صد متری از فلکه نگذشته ایم که در سمت چپ،درب غربی دانشگاه شهید چمران توجه ما را به خود جلب می کند،همراهان ما در خصوص این درب درد دل ها دارند که فکر می کنم شنیدنی است.

آنها می گویند قریب به سه ماه است که مسئولین دانشگاه با اهدف مشخص و از پیش تعیین شده و جلسات متعدد با کارشناسی های صورت گرفته تصمیم می گیرند در ایام تعطیل دانشگاه که معمولاً همه ساله از اواسط تیرماه آغاز و تا اوایل شهریور ماه  ادامه دارد شروع به ساخت پروژه سر درب غربی دانشگاه نمایند.ورودی دانشگاه تخریب شده و زمینه برای شروع یک پروژه مهم که دو هدف اصلی را در برنامه خود دارد فراهم می آورد.هدف اول تغییر ساختار  ورودی دانشگاه و سردرب آن با طراحی جدید و منحصر به فرد بوده و هدف دوم زیبا نمودن نمای ورودی دانشگاه برای فضای بیرونی و شهری است که نه تنها برای زیباسازی فضای شهری به هیچ عنوان مورد توجه شهردار منطقه قرار نگرفت بلکه از همان ابتدای کار با مخالفت های شدید ایشان از  ادامه روند ساخت این پروژه جلوگیری به عمل آمد.

مسئولین دانشگاه در ابتدا با مسئولین شهرداری منطقه وارد مذاکره می شوند که پس از مذاکرات انجام شده نتیجه ای حاصل نمی شود و شهردار منطقه به هیچ عنوان اجازه ی از سر گرفتن پروژه را نداده و صدور مجوز ساخت را منوط به پرداخت بدهی های معوقه عوارض نوسازی شهری که با توجه به کمبود اعتبار دانشگاه پرداخت نشده است می داند.بعد از این اتفاق و گذشت یک هفته و با توجه به تخریب درب غربی و عدم دریافت نتیجه مطلوب از شهرداری منطقه، مسئولین دانشگاه موضوع را با شهردار اهواز مطرح و  مکاتبات لازم با ایشان انجام می شود که بر اساس پیگیری های صورت گرفته شهردار اهواز با اعلام نظری مساعد به شهرداری منطقه دستور صدور ادامه ساخت  پروژه را صادر می نماید که علیرغم دستور شهردار و  پیگیری های صورت گرفته دانشگاه، شهردار منطقه مجدداً به مخالفت شدید می پردازد و مانع ادامه فعالیت دانشگاه برای ساخت این پروژه مهم  می شود.

 همین طور که به حرفهای دوستانمان گوش می دادیم به ناگاه یاد پروژه سر درب دانشگاه تربیت مدرس تهران افتادم که پس از مطرح شدن موضوع ساخت سردرب آن دانشگاه با طراحی که صورت گرفته بود شهرداری تهران وارد عمل شده و برای زیباسازی شهر با در نظر گرفتن اعتباری میلیاردی رأساً برای ساخت سردرب این دانشگاه اقدام نمود.

با توجه به گذشت قریب به یک ماه از تخریب درب ورودی غربی و پیگیری های مکرر و مذاکرات صورت گرفته مسئولین دانشگاه شهید چمران با شهردار اهواز نتیجه ای حاصل نمی شود، دانشگاه کم کم در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید قرار می گیرد در حالیکه به دلیل بی تدبیری مسئولین شهرداری و عدم توجه آنها  به اهمیت موضوع، نمایی نامناسب  از این دانشگاه در شهر اهواز پدیدار می شود.

در این میان برخی روزنامه ها و سایت های خبری فرصت را مغتنم شمرده و با توجه به اینکه همواره از نداشتن سوژه های خبری مناسب برای شانتاژ خبری رنج می برند نسبت به درج اخبار نادرست از دانشگاه شهید چمران با عناوین مختلف اقدام می نمایند و جلوه ای نامناسب از این دانشگاه که یکی از پرافتخارترین دانشگاه های  کشور محسوب می شود در فضای جامعه منتشر و نظر اذهان عمومی را به خود جلب می نمایند.

پی گیری های دانشگاه به شهرداری خلاصه نشده و مسئولین، موضوع را به معاونت عمرانی استانداری خوزستان منعکس و حساسیت موضوع را متذکر می شوند،که علیرغم طرح موضوع با استاندار و تأکید ایشان برای سرعت بخشیدن به اتمام پروژه درب ورودی دانشگاه، شهرداری اهواز نه تنها مجوز لازم را صادر نمی کند بلکه از ادامه فعالیت برای ساخت این پروژه توسط دانشگاه جلوگیری می نماید.

نفس عمیقی می کشیم و با خود به فکر فرو می رویم و تنها چیزی که در ذهنمان به آن توجه می کنیم این است که چرا این قبیل مسائل که با مذاکراتی ساده انجام می شود با بی تدبیری مسئولین امر به مشکلی بزرگ تبدیل می شود تا جایی که علیرغم دستور استاندار باز هم شهرداری به خود اجازه می دهد حتی از دستور ایشان سرپیچی نماید.دیگر جایی برای حرف نمی ماند،درد و دل همکاران دانشگاهی زیاد بود و آنقدر در عمق این مسئله فرو رفتیم که متوجه گذشت زمان نشده و به دانشگاه بزرگ شهید چمران اهواز رسیدیم. 

لینک این مطلب در پایگاه خبری تحلیلی خوزنیوز

لینک این مطلب در پایگاه خبری شوشان

لینک این مطلب در پایگاه خبری تحلیلی سدید


ما کاربران سایت پارسی بلاگ و افسران جنگ نرم در فضای مجازی بر خود لازم می دانیم از زحمات بی شائبه مدیر توانمند پارسی بلاگ و همکاران گرانقدر ایشان که با مدیریت،برنامه ریزی و اجرای صحیح، خدمات مطلوبی در این سایت فراهم نموده اند تشکر نمائیم. فضای سالم  و جذاب اینجا با وجود کاربران فهیم باعث شده است پارسی بلاگ به سایتی منحصر به فرد تبدیل و هر روز بر تعداد کاربران آن افزوده شود.

از اینکه روح معنویت در کالبد پارسی بلاگ جریان دارد خرسند هستیم و هیچ گاه نخواهیم گذاشت ارزش های دینی  و آرمانهای انقلاب اسلامی توسط برخی افراد  بی خرد  مورد  اهانت قرار گیرد.از نظر ما این دسته افراد در پارسی بلاگ و پیامرسان جایی ندارند و می بایست برای ادامه فعالیت خود به سایت هایی نظیر فیس بوک و توئیتر که از آزادی مد نظر آنان برخوردار است مراجعه نمایند.

در این روزها که به تعبیر مقام معظم رهبری(مدظله) شرایط گیتی حساس و جهان در حال گذار از یک پیچ تاریخی بسیار مهم است،باید بیشتر حواسمان باشد، چرا که دشمنان برای ضربه زدن به اسلام،مسلمین و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از راه های مختلف  وارد می شوند که وظیفه ما دفاع از ارزشهای والای دینی و انقلابی به وسیله سلاح ایمان است.

ما باید با قلمهایمان در  فضای مجازی جهان نقش آفرینی و آن را به جهنمی سوزان برای دشمنان اسلام تبدیل نمائیم.همانطور که می دانیم بانگ بیداری اسلامی در برخی کشورهای جهان روزی در همین فضای مجازی توسط سردمداران جنگ نرم در گوش جهانیان طنین انداز شد که با عنایت خداوند متعال قواعد برنامه ریزی شده  کفار را بر هم زد.

جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا


 

به نام آرام دلها

یک ماه میهمان تو بودیم ،آری رمضان تنها ماهی است که بی واسطه میهمان تو بودیم.ماهی که کتاب آسمانی ات را در آن نازل نمودی .چه میهمانی کوتاهی،چقدر ثانیه های این ماه دلنشین بود.ماه عزیز،حال که قصد رفتن داری کمی آرامتر،بگذار تا به پایت برسیم.بگذار آخرین ثانیه های خسته مان را با تو تقسیم کنیم،بر سر سفره تو بنشینیم و ساعاتی از سحرهایمان را با تو نجوا کنیم،خدای خوبی ها ،ما هنوز اللهم انی اسئلک باسمک را درک نکرده ایم.به راستی چه نوای زیبائی است ،صبر کن ای ماه خدا می خواهیم با تو همنوا شویم ،می خواهیم با میزبانمان که خدا باشد و از رگ گردن به ما نزدیک تر است نجوا کنیم.آرام دلها بگذار تا هر روز صدای زنده اذانت را گوش بدهیم.بگذار تا بانگ الله اکبرت وجودمان را نوازش کند،بگذار تا در تو غرق شویم،بگذار طنین دلنشین قرآن و دعا  و نیایش همراه همیشگی مان باشد.بگذار همراه اول و آخر تمام لحظه هایمان تو باشی . به حق قرآن کریمت روحمان را نوازش کن.تنهای عالم خلقت یادت هست گفتی ادعونی استجب لکم؟پس به مصداق همان آیه می خوانیم تو را به شرطی که تو هم ما را بخوانی.

دریاب این بندگان گناهکارت را که در نفس خویش زندانی اند ،دریاب عابدان عاصی ات را که جایی جز درگاه نورانی ات ندارند تا سر تعظیم بر آستانش فرو آورند. ای کریم به حق اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت فیه القرآن  از همه گناهانمان بگذر.ای رحیم به عظمتت رحمت بی انتهای خویش را از ما دریغ نفرما.آمین یا رب العالمین

چند بیتی برای وداع با ماه مبارک رمضان سروده ام که به همه عاشقان تقدیم می نمایم.در این ساعات طلایی ما را از دعای خیر خویش فراموش نکنید.

وداع با ماه خدا

اندکی آهسته تر رو مـــاه نورانــــی

من عطش دارم خدایا خوب می دانی

غـــرق در رویا بُدم ای مـــاه عرفانی

صبر کن نجوا کنم با یک دعـاخوانی

یارب این ماه تو بود و عالمی فـــانی

کن اجابت هـر دعـــایم وقت نورانی

با که گـویم شرح این حال پریشـانی

الوداع ای روزهــای خوب بــــارانی

الوداع با کوله بـاری از پشیمــــانی

الوداع ای روزهــــای خوب بـارانی


مطلب اخیر حقیر که در پایگاه خبری تحلیلی شوشان درج گردیده است.

 یادمان باشد اگر برای رضای خدا کار می کنیم از واژه من کمتر استفاده نمائیم.سخنم با کسانی است که طی چند روز گذشته با بزرگ نمائی یک خبر که در سطح کشور اتفاق افتاد سعی داشتند با مصاحبه های مختلف در سایتهای پربازدید و روزنامه های محلی عملکرد ضعیف خود را این بار به وسیله دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی استان قوی جلوه دهند.من! واژه ای است که در این ایام کاربرد زیادی پیدا کرده است  و می توان گفت این واژه در چند روز گذشته نقل و نبات محافل برخی از  نمایندگان مجلس برای ایجاد تنش های سیاسی و به چالش کشاندن مسئولین آموزش عالی کشور و البته استان خوزستان بوده است.در هفته ای که گذشت هم در فضای مجازی کشور و به صورت ویژه در روزنامه های استان خوزستان در خصوص موضوع اصلاح ظرفیت رشته های کارشناسی برای دختران اخبار زیادی منتشر گردید که با مراجعه به سایت ها و روزنامه ها در دسترس می باشد و نیازی به توضیح مجدد در مورد این اخبار نیست.

نمایندگان محترم بخوانند و پاسخ بدهند و به جای بزرگنمائی و به چالش کشاندن موضوع سعی کنند با ایجاد آرامش در فضای جامعه مشکلات مردم را با سعه صدر و به دور از هر گونه تنش مرتفع نمایند نه اینکه زمینه ساز آشوب و بلوا بین مردم شوند و تشویش و نگرانی آنان را دوچندان نمایند و از طرفی نیز موضوع مناسبی برای شبکه های ضاله ماهواره ای شوند .سوأل این است که نمایندگان مردم چرا تاکنون نسبت به دیگر مسائل و مشکلات کلان  استان خوزستان سکوت کرده اند ؟چه شد که در آنی زمین و زمان به هم گره خورد و همه این عزیزان پیگیر مسائل و مشکلات مردم شدند؟آن هم مسئله ای که از طریق مسئولین آموزش عالی با در نظر گرفتن مصالح استان در حال پیگیری بود.

ای کاش همه مسائل کلان کشور به دست نمایندگان مردم به صورت ویژه حل می شد،ای کاش  حساسیت و موضع گیری برای خوزستان در برابر مسئولان عالی رتبه کشور در دیگر مسائل هم به چشم می خورد.

جای بسی تأسف است که برخی سایت های خبری نیز برای بالا بردن آمار بازدید خود که هر کدام منتسب به یکی از مسئولین است کم نگذاشتند،بعضی روزنامه های کثیرالانتشار خوزستان هم همینطور،مشخص گردید رسالت برخی سایتها و روزنامه ها اطلاع رسانی نیست بلکه بزرگ جلوه دادن عملکرد برخی مسئولان است و البته اخبار آنها هم برگرفته از یکدیگر و بازنشر می باشد.

آری اگر رضای خدا را در نظر می گرفتیم فریاد سر نمی دادیم که من این موضوع را پیگیری خواهم کرد!من با فلان مسئول مذاکره نمودم!من واکنش نشان دادم و همه من هایی که اگر نبود وضعیت استان خوزستان هم اینگونه نبود.  

مولا امیرلمؤمنین حضرت علی (ع) در کتاب نهج البلاغه می فرمایند : تو را از بزرگى فروختن‌ هشدار مى دهم! زیرا بزرگى فروختن‌ از هر گناهى بزرگتر، و از هر عیبى فروتر است، و زیور پوشاک‌ ابلیس‌ مى باشد. بزرگى فروختن‌ انگیزه ی گناهان‌ است، لذا از هر گناهى بزرگتر به‌ شمار مى رود، چون‌ متکبر مى پندارد که‌ با گرفتن‌ چنین‌ حالتى توان‌ آن‌ را دارد که‌ عیب‌هاى خود را بپوشاند و پستى خود را برترى نشان‌ دهد، در نتیجه‌ آن‌ حالت‌ تصنعى به‌ زشت‌ترین‌ و پست‌ترین‌ شکلى خود را مى نمایاند، زیرا این‌ ابلیس‌ بود که‌ در برابر ارزشهاى خداداده به آدم‌ حسادت ورزید وبه خلقت اتشین خود مغرور گردید و خود را برتر نشان‌ داد.

 مردم ما از همه نمایندگان خود در مجلس شورای اسلامی و مسئولین استانی  انتظار دارند همه مشکلات مردم را با جدیت پیگیری نمایند و اگر هم کاری انجام دادند فریاد منیت سر ندهند و فقط برای رضای خدا به خلق خدا خدمت کنند.

لینک این مطلب در پایگاه خبری،تحلیلی شوشان


 

بسم الله الرحمن الرحیم

هر ا ز چند گاهی می بایست موضوعی نابهنجار ذهن مردم را به خود مشغول نماید.یکی از مسائلی که سالهاست دامنگیر جامعه ما شده، افزایش بی رویه و خارج از منطق قیمت محصولات است،از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد همه و همه دستخوش تغییراتی می شود که هیچکس اطلاع ندارد تغییر قیمت ناگهانی اجناس از کجا نشأت می گیرد.فکر می کنم تعبیری که به کار بردم بجاست و هر محصولی که فکرش را کنیم به لحاظ قیمت دچار تغیرات صعودی شدید و از نظر تولید،کاهش نزولی شدید پیدا می کند.در این گونه مواقع هر کس هر تحلیلی به ذهنش رسید عنوان می کند،بازار واکاوی این چنین مسائلی تا مدتها در میان مردم  داغ و همواره مبحث اصلی همه میهمانی ها و جلسات است و جالب اینکه مورد تبادل نظر نیز قرار می گیرد اما این مبحث در بین مردم نتیجه ای در بر ندارد و نوعی پر کردن وقت محسوب می شود.

یکی از ایامی که همواره قیمت اجناس به ناگاه و در کمال تعجب ، بالا می رود ایام عید باستانی نوروز است.هنگامی که بُهبوهه ی فرا رسیدن نوروز در میان مردم به گوش می رسد قیمت اجناس توسط بازار نابسامان کشور بالا می رود که بلافاصله دولت خود را وارد گود کشمکش مردم و بازار می کند.اقدام دولت در این گونه موارد بسیار عجیب است،به جای اینکه قیمتها را کنترل کند و به روال قبل بازگرداند قیمت بازار را تثبیت می نماید و خود با قیمتی نه چندان پایین تر از قیمت بازار اجناس دولتی را برای خرید مردم به جامعه تزریق می کند.

یکی دیگر از ماه هایی که قیمت اجناس،بی رویه بالا می رود ایام ماه محرم الحرام است.در این ایام قیمت شکر،برنج،روغن و گوشت تحت تأثیر شدید قرار گرفته که البته دولت در این ماه کمتر خود را وارد ماجرا می کند.در این هنگام فقط شکر و برنج کمیاب می شود و دولت با وارد کردن برنج تایلندی و شکر خارجی وضعیت بازار را نسبتاً کنترل می نماید.

از دیگر ایامی که می توان آن را مورد بررسی قرار داد ایام ماه پر برکت رمضان است.در این ماه مردم همه کشورهای اسلامی و آحاد ملت ایران  به میهمانی خدا می روند و بر سر سفره پربرکت الهی روزی می خورند.امسال هم طبق روال سالهای گذشته شاهد هستیم که بازار خودسر کشور ما وضعیت آشفته ای را به وجود آورده است،تفاوتی که امسال کاملاً احساس می شود افزایش شدید قیمت اجناس از یکسو و  ناتوانی دولت برای مقابله با بازار و کاهش قیمت ها از سوی دیگر است.

درست است که برخی مردم کشور ما برای خرید مایحتاج خود همواره بیش از نیاز خرید می نمایند و عرصه را برای خرید دیگران تنگ می کنند و به بازار سودهای هنگفتی می رسانند اما می بایست موضوع توسط دولت با حساسیت بالاتری مورد بازنگری قرار گیرد.این روزها خرید از بازار واقعاً تأسف برانگیز است.در این ایام که می بایست اجناس با کمترین قیمت ممکن روانه بازار شود و به وفور در اختیار مردم قرار گیرد شاهد هستیم که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد تحت تأثیر افزایش شدید قیمت قرار گرفته است. گوشت قرمز ناگهان کمیاب می شود و برای خرید مرغ ساعتها می بایست در صف طولانی وقت خود را صرف نماییم تا شاید از کرامات دولت بهره مند شویم.

لازم است در این گونه موارد،چاره اندیشی و تدابیر لازم برای کنترل بازار صورت پذیرد و با خاطیانی که باعث بر هم زدن اوضاع جامعه می شوند قاطعانه برخورد شود و به جای تثبیت قیمت بازار و فروش اجناس مختلف به نرخ دولتی به مردم قیمتهای واقعی منظور شود.در آخر لازم می دانم به همه مسئولین یادآوری نمایم می بایست به قشر ضعیفی که در گوشه و کنار جامعه زندگی می کنند و بضاعت مالی برای خرید محصولات دولتی را هم ندارند بیشتر توجه شود،چرا که در اصل همه ما نسبت به این عزیزان مسئول هستیم،لذا نباید آنها را فراموش کنیم.  

لینک این مطلب در پایگاه خبری شوشان

لینک این مقاله در پایگاه خبری تحلیلی خوانا نیوز


 

بسم الله نور

روزهایم خاکستری است،به دنبال معبودم می گردم تا عبد واقعی اش شوم.مدت هاست فراموش کرده ام که من مخلوق تو هستم و تو خالق من.این روزها فقط به تو فکر می کنم و می خواهم سر تسلیم بر آستان کبریایی ات فرو آورم،می خواهم تکرار کنم این آیه زیبای تو را که در قلب کتاب آسمانی ات گنجانده ای تا یادم بماند که:انالله و انا الیه راجعون،چقدر زیباست وقتی مرا روانه دنیا می کنی،دنیایی که در آن نقش کشاورزی را بازی می نمایم،باید تلاش کنم و بذری را که خود در اختیارم گذاشته ای بکارم و البته از کاشته خود مراقبت نمایم تا هنگام برداشت، محصول خوبی به تو ارائه دهم. آنگاه که پا به دنیای تو می گذارم و آن را می نگرم فریاد سر می دهم و وقتی آن را ترک می کنم زجه می زنم،از محصول خویش ناراضی و از کرده خویش پشیمانم.

این روزها دلم روانه ی کوی توست.معبود من،شافی تو هستی و من تشنه کرامت تو،خواسته ای جز وصلت ندارم.کاستی هایم را به وسعت زیبایی عالم خلقتت ببخش و در دریای رحمت خویش شستشویم ده تا پاک به سوی تو بازگردم.

آمین یا رب العالمین

لینک این دل نوشته در پایگاه خبری خوانا