سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دستخط آشنا

بسم الله الرحمن الرحیم

این روزها سخن از غیرت که به زبان می آوری متعصب محسوب می شوی و محکوم به تنگ نظری. گویا یادمان رفته است این آسایش و آرامشی که در آن به سر می بریم حاصل خون پاک شهیدان گرانقدری است که در جبهه های نبرد حق علیه باطل ریخته شد،یادمان نرود که سربلندی ایران اسلامی را مدیون جانفشانی ها و از خودگذشتگی های این عزیزان هستیم. آری، برخی فراموش کرده اند کجا باید رگ غیرت مردانه شان باد کند،آنها خوب منظورم را می فهمند.هر گاه مشاجره ای پیش بیاید رگ غیرتشان گل می کند و می خواهند خودی نشان دهند.

این روزها غیرت در جامعه ما جایی ندارد و اگر کسی را امر به معروف و یا نهی از منکر نمودی با شیشه نوشابه چشمت را از حدقه در می آورد و یا چنان با چاقو و نظیر این ابزارآلات شیطانی که در دستان شیطان پرستان است ناکارت می کنند که ماه ها باید بر روی تخت بیمارستان دراز بکشی البته اگر زنده بمانی.حواسمان کجاست برادران و خواهران! یادمان نرود در مملکتی زندگی می کنیم که حکومت اسلامی در آن حاکم است.گویا رسم شده است هر چه در شبکه های ماهواره ای پخش می شود در زندگی روزمره مان تداعی پیدا کند.سخنم باکسانی است که هرگاه مسئله تقلید در مسائل دینی پیش می آید از تعابیری نادرست استفاده می کنند و هر گونه توجیهی برای رد کردن خود از مسائل مهم شرعی و عرفی جامعه دارند ، تقلید در احکام دینی را به مضحکه می گیرند اما همانها شده اند میمون و بازیچه دست غربی ها.

آری، سخنم با کسانی است که بدون در نظر گرفتن مسائل فرهنگی و عرفی جامعه قانون را نقض می کنند و به قول خودشان یک شب به جایی بر نمی خورد ،لذا خود برای خود فتوا می دهند و مجوز گناه را صادر می نمایند و بدن نیمه عریان همسرانشان را در فضای عمومی جامعه به نمایش می گذارند.چه بسیارند این گونه افراد بی فرهنگی که ادعای داشتن فرهنگ می کنند در حالی که ذهنشان از مسائل فرهنگی تهی است.

از هر خیابانی که می گذری آتلیه ای جهت انجام گناه مهیا شده است که من نمی دانم از کدام قانون تبعیت می نمایند و مجوز تأسیس این آتلیه های عکاسی را چه کسی صادر کرده است.به فرض بگوئیم آن عروس و داماد قانون را نقض نمودند و هنجار شکنی کردند،آیا کسانی که اینگونه مجوزها را صادر می کنند بر فعالیتهای این مراکز نظارت هم می نمایند؟

شهریت کجاست!مدینه فاضله کو؟فرهنگ غنی و اصیلمان چه شد؟آیا همه چیز را می بایست در کلاس درس فرا بگیریم؟آیا ما حق داریم هر گونه که دلمان خواست در فضای جامعه  تردد نمائیم ! آیا اعمال ناشایستی که یک فرد در جامعه انجام می دهد  هنجار شکنی محسوب نمی شود؟باید بگویم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای این مهم قوانینی تصویب شده است که همه می بایست خود را ملزم به اجرای آن نمایند و مجریان قانون نیز می بایست با کسانی که به نوعی در سطح جامعه هنجارشکنی می کنند برخورد قاطع و قانونی انجام دهند. 

 در تبصره 638 قانون مجازات اسلامی، فصل هجدهم که به جرایم ضد عفت و اخلاق عمومی می پردازد،بی حجابی جرم محسوب می شود ضمناً در این تبصره اینگونه ذکر شده است ،زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر می‌شوند، به حبس از 10 روز تا 2 ماه و یا     50     تا 500 هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد ، البته باید بپذیریم عفت و حیا فقط مخصوص خانم ها نیست و آقایان هم می بایست حجاب خود را رعایت نمایند.آیا وقت آن نرسیده است با این هنجار شکنی های اجتماعی که با قوانین موجود جمهوری اسلامی مغایرت دارند برخوردی قاطع و قانونی صورت پذیرد؟ امیدوارم مجریان قانون با خاطیانی که به راحتی قانون را نقض می کنند و قوانین شخصی خود را بر قوانین جامعه اسلامی ارجح می دانند برخوردی قانونی به عمل آورند تا افراد مذکور به خود اجازه ندهند عفت عمومی را جریحه دار نمایند.

لینک این مقاله در پایگاه خبری تحلیلی خوزنیوز

لینک این مقاله در پایگاه خبری شوشان

لینک امتیازدهی در شبکه اجتماعی افسران




 

آدرس وب سایت شخصی

به نام خدا...سلام

پارسی بلاگ فضایی را فراهم کرده است که هیچ کدام از سرویس های وبلاگنویسی این بستر  را ندارند و آن مجله پارسی نامه است. بدون شک راه اندازی یک مجله وزین همکاری مجموعه ای را می طلبد که با اهداف از پیش تعیین شده به صورت هدفمند و با وحدت رویه  می بایست برای ارتقای سطح کیفی یک مجله تعاملاتی داشته باشند.یک مجله الکترونیکی هم مانند مجلات دیگر مدیرمسئول می خواهد،همین طور سردبیر و در این فضا بنا به تعداد نوشته های تولیدی آن هم با این وسعت، تعداد دبیران زیادی را می طلبد که این دبیران می بایست با سعه ی صدر و بدون هیچگونه گرایش خاصی نسبت به انتخاب مطالب برتر برای درج در مجله اقدام نمایند.

پس بنابراین از میان دوستان بزرگواری که در این محیط مجازی فعالیت می نمایند قطعاً می بایست افرادی انتخاب شوند تا این مجله به کار خود ادامه دهد.رویکرد سایت پارسی بلاگ تاکنون اینگونه بوده است که برای هر دوره فعالیت ، دبیران جدیدی انتخاب کند به همین منظور طی فراخوانی به وبلاگنویسان اعلام می نماید تا کاربران فضای مجازی دبیران مورد نظر خود را انتخاب نمایند.دوستانی که برای دبیری مجله کاندید می شوند  می بایست  با استفاده از تجربیات خود از فرصتی  که برای خدمت به دیگر کاربران فراهم آمده است استفاده نمایند و در فضایی سالم ، بدون تخریب دیگران و با هدف ترغیب کاربران برای شرکت در انتخابات به رقابت بپردازند.

در دو دوره متوالی تعدادی از افراد این خانواده بزرگ بدون هیچگونه چشم داشتی زحمت دبیری مجله را بر عهده داشتند؛ کار بزرگی که این عزیزان انجام داده اند قطعاً نزد خداوند متعال بدون ارج نخواهد ماند.در چند روز گذشته شاهد بودیم برخی کاربران با درج فیدهایی در پیامرسان موجب رنجش خاطر دیگران شده اند که امیدوارم این دوستان بزرگوار با دید بهتری به مسئله مهم انتخابات که همواره سرنوشت ساز می باشد نگاه کنند و اجازه بدهند فرایند انتخابات با آرامش انجام گیرد تا نتیجه مطلوبی حاصل شود.

سعی داشتم به صورت خلاصه این مطلب را ارائه دهم تا همه بتوانند بخوانند و امیدوارم اینگونه باشد.انشاالله دوستان ارجمند این مطلب را تبلیغاتی تلقی نکنند.توفیق همه دوستان مجازی را از خداوند منان مسئلت دارم.


 

سلام همراهان واقعی و مجازی...

رفتیم به دیار فراموشی،آسمانمان دیگر رنگ آبی لاجوردی را نمی شناسد و ما هم که دیگر نمی بینیم آن صاف بودن و بی آلایشی آسمان را ،این رنگ خاکستری آسمان رنگ غم و درد است.مثل یک دل چرکین می ماند،نمی دانم به چه می بایست آن را تشبیه کرد،آه دیگر نفسمان بالا نمی آید،دیگر تاب مبارزه با جان خود را نداریم،صبر و بردباری تا کی می توان پیشه کرد.امروز سالهاست که خاک با جان ما عجین شده است ،خاکی که می گویند از کربلا می آید و تنفس آن مقدس است.قربان مظلومیتت یا ابا عبدالله،اگر این خاک ،خاک کربلاست می دانی که آن را طوطیای چشمانمان می نمائیم شاید چشمانی بصیر پیدا کنیم.

چه بسیار مردمان خوب سرزمین مان که مهاجرت کردند،چه بسیارند کسانی که دچار مشکلات تنفسی شدند، این روزها کم نیست آمار مرگ و میر مردمان خوبمان،چه نشسته اید که ما را بردند به دیار فراموشی،دیگر یارای مبارزه با بغضمان نیستیم.این بغض سنگین مظلومیت خوزستان که سالهاست گلویمان را احاطه کرده بود امروز ترکید، سکوت ما همواره فریاد دادخواهی عدالت اسلامی بوده و هست.اما دیگر سکوت در این اوضاع وانفسا بی معناست.

مولا امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند : سه چیز است که همه مردم به آنها نیاز دارند: امنیّت، عدالت و آسایش که دل ما به هیچکدام از این سه چیز در خوزستان مظلوم خوش نیست،برای هر کدامشان می بایست مقاله ها نوشت.

این قلم ها که سرشار از احساسات معنوی دل هستند با جوهره وجود  بر روی کاغذ مادی احساس می نویسند،برای مردم می نویسند تا حداقل آنها بدانند کسانی هستند که درد جامعه را احساس می کنند و مشکلات را با تمام وجود لمس می نمایند و خون دل می خورند،می نویسند تا بدانند کسانی هستند که نسبت به مسائل روزمره جامعه بی تفاوت نیستند.اشتباه برداشت نشود نمی گویم مسئولین نسبت به مشکلات و معضلات جامعه بی تفاوت هستند ، نه اینگونه نیست بلکه چاره اندیشی برای رفع مشکلات با سرعت کندی انجام می شود.ما باید بنویسیم شاید جرقه ای ایجاد کنیم ،باید بنویسیم تا شاید راهکاری سریعتر برای خروج از بحران های جامعه پیدا شود.در زمان های نه چندان دور کار علمی انجام نمی شد جالب اینجاست که وضعیت جامعه بهتر بود اما با کمال تعجب از وقتی که کار علمی رونق گرفته است بازار عمل، کساد و به جای اینکه اقدامی شایسته برای کنترل بهینه امور صورت بگیرد و دردی از دردهایمان کم شود  شاهد هستیم که اضافه شدن این مشکلات در بدنه جامعه رو به افزایش است.

ما در استانی زندگی می کنیم که یکی از غنی ترین استانهای کشور است و در اصل یک کشور را تأمین می کند،هزینه هایی که برای گذران زندگی پرداخت می نمائیم چند برابر استانهای دیگر است،باور کنید نوشتن برای من سخت می شود،دردهای ما آنقدر زیاد هستند که نمی دانیم به کدامشان بپردازیم.دل ما برای خودمان نمی سوزد بلکه برای کودکانی که پا به عرصه این عصر صنعتی گذاشته اند می سوزد، بیائید قبل از اینکه دچار بیماری های ناشی از این آلاینده های خطرناک شوند قدمی مثبت بردارید و لااقل برای کودکان معصومی که این هوا را تنفس می کنند کاری بکنید.

لینک این مقاله در پایگاه خبری تحلیلی خوزنیوز

لینک این مطلب  در روزنامه وطن امروز

لینک این مطلب در پایگاه خبری شوشان

لینک این مطلب در نشریه شرتو


 

به نام یکتای بی همتا...سلام

روزی روزگاری شخصی بود که گاهی به نیابت از ما به آستان جانان می رفت و برایمان دعا می کرد و من آرامش روح و جانم را پس از دعای ایشان با تمام وجود احساس می کردم.لذت استجابت دعای ایشان شیرین ترین لذت در زندگی من بود و هر گاه دلمان از این روزگار و آدمهایش می گرفت از ما به ایشان اشاره ای و از ایشان به ما لطفی بیکران می شد.با توجه به اینکه می دانستم در آن دیار بهترین میوه ها به طور وافر و تنوع زیاد وجود دارد و از پالایش برخی از این میوه ها ماده ای به نام لواشک درست می شود از ایشان درخواستی متفاوت تر از همیشه نمودم.از آنجایی که ایشان همیشه در حق حقیر محبت می کردند درخواستم را اجابت و مواد درخواستی را برایم ارسال نمودند و مرا غافلگیر کردند.این بنده مهربان خدا بعد از ارسال لواشک ها بی خبر رفتند و مرا در هاله ای از ابهام و فشار روحی و روانی تنها گذاشتند.اکنون من مدتهاست که شبانه روز به این جسارت بیجای خود فکر می کنم و خود را سرزنش می نمایم و هر روز به این لواشک ها نگاه میکنم و با خود می گویم این لواشک ها چقدر تلخ اند،طعمشان نه نگاهشان تلخ است.کاش آدرسی از ایشان داشتم تا لواشکهایی را که مایه عذابم شده اند را به ایشان برگردانم.این یک داستان نبود بلکه واقعیتی بود که چندی پیش برایم اتفاق افتاد و تصمیم گرفتم چند خطی را در وبلاگم به این موضوع اختصاص دهم.


به نام خدا

دهم اردیبهشت سالروز ورود من به دنیای واقعی است.یک سال دیگر از سالهای عمر من ورق خورد و اکنون بیست و هشتمین بهار را تجربه می کنم.لحظات تلخ و شیرین زندگی ام را که مرور می کنم می بینم چه زود گذشت و من هنوز آن چیزی نشده ام که از خود انتظارش را داشتم.سرنوشت، زندگی مرا دستخوش تغییرات خود کرده است.این سرنوشت است که اکثر مواقع خط مشیی که ما برای زندگی خود تعیین می کنیم را تغییر می دهد و به نوعی برای زندگی ما تصمیم گیری می کند.نوشتن برای خود سخت است یا شاید هم من نمی توانم برای خود بنویسم،همیشه برای دیگران نوشته ام،غم و دردهای دیگران را با تمام وجود احساس و با آن حس عجیبی که خداوند عنایت کرده است قلم را از جوهر احساس سرشار و بر روی کاغذ دل ثبت نموده ام،تا چه حد این نوشته ها و یا بهتر بگویم دردنوشته ها تأثیر دارد خدا می داند.

دیروز و امروز و فردا هر چه باشد می گذرد و تنها چیزی که از همه ما به یادگار می ماند قطعاً خوبی هایی است که در زمان حیات از خود برای دوستانمان به جای گذاشته ایم.این دوستان ما هستند که بعد از ما نقش زنده نگه داشتن یاد ما را بازی می کنند و همواره به بیان خاطرات خوب زندگی ما می پردازند، پس بیائید به گونه ای زندگی کنیم که دوستانمان بعد از مرگ ما از خوبی ها و صفات نیک ما یاد کنند.

با توجه به اینکه تاریخ تولد اینجانب توسط سیستم تولد به همه دوستان مجازی ام  اطلاع رسانی شده است و دوستان خوب و مهربانم با ارسال پیام های مختلف سالروز تولدم را تبریک گفته اند، وظیفه خود می دانم از لطف بیکران همراهان گرانمایه ام که همواره با نظرات فاخرشان حقیر را بهره مند نموده اند تشکر نمایم.بدون شک حضور عزیزان مجازی و واقعی در وبلاگم بهانه ای است برای ماندن و نوشتن که اگر اینگونه نبود مرا مجالی برای ماندن هم نبود.

 


سلام...

امروز تصمیمی جدی برای زندگی ام گرفتم.موضوع از جایی شروع شد که از سر محبت به هم نوعم که انسان باشد مورد بی احترامی قرار می گرفتم.همیشه دوستی با همه انسانها سرلوحه زندگی من بوده و هست ،از مهر و محبت به هم نوعم لذت می برم می خواهد از  ضعیف ترین قشر جامعه باشد و یا در زمره دوستانی که در جایگاه های حساس تر و دارای روابط اجتماعی قوی تر هستند باشد.مهم این نیست که من چه کسی هستم! بلکه مهم این است که دوستان،اطرافیان و انسانهای جامعه واقعی و مجازی چگونه  مرا می بینند.یعنی خوب بودن من در گرو دید دوستان من در فضای جامعه است.

خیلی وقتها نیاز به توضیحات اضافه نیست .به عقیده من می شود  در این فضای مجازی شخصیت انسانها را با توجه به  مطالبی که در وبلاگشان  می گذارند و یا می نویسند تا حدودی شناخت. مقدمه ای بیان نمودم برای اینکه بگویم  گاهی اوقات لازم است برای برخی افراد محیط اطراف خود محدوده ای تعیین کنیم تا شاید به خود اجازه ندهند به شخصیت و حس انسان دوستی مخاطب خود ،خواه واقعی و خواه مجازی باشد تعرض کنند و او رو مورد شماتت قرار دهند. امروز لوگوی خط قرمز رو به جای لوگوی حسام غریبه پیامرسان انتخاب کردم.از دوستان خوبی که همیشه همراهم بودند تشکر می کنم ، مهر و محبتی که دوستان واقعی  نسبت به من دارند قابل جبران نیست .امیدوارم همواره در راستای عمل به دین مبین اسلام قدم برداریم و نه اینکه فقط ادعای مسلمانی داشته باشیم.

دوستی در آموزه هایی  دینی ما  در بالاترین جایگاه قرار دارد و پیامبر اکرم(ص) در باب دوستی اینگونه فرموده اند : امّت من تا هنگامى که یکدیگر را دوست بدارند، به یکدیگر هدیه دهند و امانتدارى کنند، در خیر و خوبى خواهند بود.( عیون اخبار الرضا، ج1، ص32، ح25) یاحق

   

 


 

سلام به همه دوستان واقعی و مجازی ام...

وقتی صدا و سیمای کشور با استفاده از شبکه های سراسری، اختصاصاً برای مردم تهران برنامه درست می کند چه می توان گفت و چه می توان کرد جز آهی که از سینه سوخته ی ما بر می آید و افسوسی که بر دل سنگینی می کند. فریادی که از گلوی خراشیده مردم خوزستان بر می آید فریاد نیست بلکه دردی همیشگی است که مرحم ندارد.گویی صدای مردم این دیار فقط حول خطه خوزستان به گوشهای شنوا می رسد و از مرز این استان گامی فراتر بر نمی دارد.

شب گذشته برنامه ای با نام شوک از شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد که متفاوت تر از همیشه و با رویکردی جدید ساخت این برنامه شکل گرفته بود و اینگونه به نظر می رسید که این برنامه اختصاصاً برای هوای آلوده تهران ساخته شده است.برنامه شوک که مدتی است از این شبکه پخش می شود تا به حال موارد مربوط به کلاه برداری،گروگانگیری،سرقت مسلحانه و از این قبیل موارد را در دست ساخت داشته است که رویکرد جدید ساختن برنامه ای در مورد آلودگی هوا آن هم هوای تهران جای بسی تعجب است.اینگونه به نظر می رسد که هدف از ساخت این برنامه روشن نمودن افکار مردم در خصوص آلودگی هوای تهران و خروج از پایتخت کشور از یک سو و بزرگ نمایی آلودگی هوای تهران به واسطه صدا و سیما از سوی دیگر است.

در قسمت های مختلف این برنامه از پزشکان،کارشناسان محیط زیست و برخی مسئولین ، سوالاتی می شد که واقعیت آلودگی هوای تهران را تثبیت می کرد.در قسمت دیگری از این برنامه کارشناس هواشناسی می خواست آمار و ارقامی کلی از وضعیت آب و هوای کل کشور و مقایسه شهرها(بر اساس تصویر مانیتوری که در پشت سر کارشناس قرار داشت) را ارائه نماید که مجری برنامه با شگرد صحبت کردن در میان کلام کارشناس هواشناسی، سخن او را قطع می کرد و به او اجازه نمی داد گزارشی کلی از وضعیت آلودگی هوای کشور را ارائه دهد، اما بر اساس گزارشاتی که بر روی صفحه مانیتور سازمان هواشناسی مشهود و قابل رویت  بود شهر اهواز آلوده ترین شهر ایران و به عنوان اولین شهر در میان جداول و شاخص های آماری سازمان هواشناسی کشور خودنمایی می کرد.

حال سوال این است که چرا برنامه ای اختصاصی برای هوای آلوده اهواز ساخته نمی شود تا مردم میهن عزیزمان بدانند که کارخانجات تولیدی که در سطح استان خوزستان و شهر اهواز وجود دارند بیشترین آلودگی را در سطح کشور تولید می کنند که علت اصلی بیماری های قلبی،تنفسی و ریوی مربوط به همین امر و افزایش آمار مرگ و میر در این شهر ناشی از هوای آلوده ای است که تنفس می کنیم.به نظر می رسد این برنامه اختصاصی که در مورد آلودگی هوای پایتخت ساخته شده بود می بایست در شبکه تهران روی آنتن برود ، نکته دیگری که وجود دارد این است که این موضوع (آلودگی هوای تهران) نمی بایست در برنامه شوک که هدف آن از ابتدا بررسی هنجار شکنی های جامعه و انعکاس آن به مردم است ساخته و پخش شود.امیدوارم صدا و سیمای مرکز خوزستان با ساخت برنامه ای با همین مضمون میزان آلودگی شهر اهواز و راهکارهای مقابله با این موضوع  را  با استفاده از کارشناسان و مسئولین امر مورد بررسی قرار داده و در نهایت از شبکه استانی مرکز خوزستان پخش نماید.

لینک این مطلب در پایگاه خبری شوشان

لینک این مطلب در پایگاه خبری تحلیلی گتوند