در جامعه کنونی امروز، ورود به دانشگاه دیگر برای کسی آرزو محسوب نمی شود و همه افراد می توانند در یکی از دانشگاه های دولتی،پیام نور،علمی کاربردی و یا آزاد به ادامه تحصیل بپردازند. ظرفیت پذیرش دانشگاه ها هم به نسبت گذشته رشد چشم گیری داشته و دانشجویان زیادی پس از طی نمودن دوران تحصیل، در رشته های مختلف فارغ التحصیل می شوند.تحصیل در رشته های مختلف برای ساختن آینده ای روشن از یک سو و گذران زندگی با بهره مندی از یک شغل متناسب با رشته تحصیلی از سوی دیگر جزء لاینفک زندگی هر فردی است.در واقع افراد جامعه با در نظر گرفتن آمال و آرزوهای خود اهداف مشخصی را برای خود ترسیم و در مورد اجرای آن تصمیم گیری کرده و پا به عرصه اجتماع می گذارند.
هر فردی در جامعه با در نظر گرفتن علایق و سلایق خود سعی دارد برای ارتقای زندگی شخصی تلاش نماید تا در جامعه نیز نقشی بی بدیل داشته باشد. شور و شعف و شوقی که دانشجویان به هنگام ورود به دانشگاه دارند وصف ناشدنی است چرا که گام نخست را در راستای ارتقای شخصیت علمی ،اجتماعی،فرهنگی و سیاسی در جامعه برداشته و افقی روشن، برای خود ترسیم و مشتاقانه همت می کنند تا به هدف خود که تعالی معنوی و مادی است برسند و فردی از افراد جامعه باشند که همواره مفید بوده و نقش خوبی را ایفا نمایند.
از نظر نگارنده این توضیحات تنها تصوراتی است که افراد جامعه به صورت یک فرضیه در ذهن خود می پرورانند! حال این پرسش ها به ذهن می رسد که آیا همه افراد تحصیلکرده به اهدافی که از بدو ورود به دانشگاه برای خود در نظر می گیرند می رسند؟آیا رشته های موجود در دانشگاه ها با نیاز بازار کار همسو است؟ و چه تضمینی وجود دارد که جوانان جامعه ما پس از پرداخت هزینه و کوشش بسیار و همچنین صرف وقت ارزشمند که از آن با نام طلا یاد می کنیم به اهداف خود برای ارتقای سطح علمی،فرهنگی و اجتماعی جامعه برسند!
در واقع برای ریشه یابی موضوع می بایست در ابتدا بررسی شود که این معضل اجتماعی از کجا نشأت می گیرد.آیا مسبب اصلی بروز این مشکل که امروزه برخی افراد جامعه با آن روبرو هستند به آموزش عالی مربوط می شود؟اصلن دستگاه های اجرایی کشور نیازمند این رشته ها و تخصص های دانشگاه ها هستند؟آیا مشکلات اقتصادی در جامعه در این مقوله نقشی دارد؟به طور یقین هر مرجعی ممکن است برای توجیح هم که شده پاسخی برای تنویر افکار عمومی ارائه دهد.آموزش عالی باید بنا بر نیاز جامعه نسبت به تدوین رشته ها اقدام نماید و دولت هم می بایست زیرساخت های لازم را مبتنی بر همین اساس در بازار کار پی ریزی کند.البته با توجه به توسعه گستره علم و ارتباط مستقیم برخی علوم با صنعت، دانشگاه ها به سمتی پیش می روند که رشته های آنها با نیاز جامعه هم سو است و این امری بدیهی است.
از ذکر این نکته مهم نباید غافل شد که همه فارغ التحصیلان دانشگاهی جامعه در رشته های مهندسی و صنعتی تحصیل نکرده و بخش اعظمی از این فارغ التحصیلان بنا بر علایق و سلایقی که در ابتدای این مطلب ارائه گردید به رشته های علوم انسانی و علوم تربیتی گرایش پیدا کرده و فارغ التحصیل شده اند.از طرفی دولت ها هم جوابگوی حجم وسیع فارغ التحصیلان دانشگاهی نیستند چرا که بر اساس مقررات موجود، استخدام همه افراد تحصیل کرده دانشگاهی فقط از طریق آزمون استخدامی در دستگاه های اجرایی کشور صورت می پذیرد که آن هم فرآیند خاص خود را دارد.
در گذشته فرآیند استخدام برای افردای که مدرک دانشگاهی نداشتند بسیار ساده تر بود و پیشرفت آنها نیز در جامعه با سرعت بیشتری صورت می پذیرفت.چرا که این دسته از افراد با گذراندن یک فرآیند عادی می توانستند در دستگاه های اجرایی دولت و برخی دستگاه های خصوصی جذب شوند و در سازمان، پرورش یافته و ارتقاء پیدا کنند و به موازات آن به ادامه تحصیل پرداخته و ازدواج نمایند،اما اکنون اوضاع بسیار تغییر یافته و شرایط سختی نیز بر جامعه فارغ التحصیلان بیکار حاکم است.
این گونه به نظر می رسد مدت زمانی را که افراد تحصیلکرده جامعه برای دریافت مدرک معتبر دانشگاهی صرف می کنند تا در آینده ای نه چندان دور از آن استفاده نموده و شغل متناسب با رشته تحصیلی انتخاب کنند به ضرر آنها تمام شده و از پیشرفت و تعالی باز می مانند.به عبارتی درصد بالایی از این جمعیت فرهیخته ی دانشگاهی به خاطر افزایش دانایی و در کنار آن تخصص مورد علاقه با صرف هزینه و اختصاص زمان همراه با چند سال تأخیر به بازار کار مراجعه می کنند که متأسفانه این تأخیر چند ساله پله های پیشرفت آنها را نشانه می گیرد از این روست که از داشتن یک شغل خوب بی بهره می مانند و یا اگر هم شرایط فراهم باشد متناسب با رشته مورد علاقه افراد نیست و کار نیز به صورت علمی و تخصصی انجام نمی شود و هیچ مهره ای درست در جایش قرار نمی گیرد وعلاوه بر مشکلاتی که برای افراد به وجود می آید برای جامعه نیز تبعات جبران ناپذیری را رقم می زند. اینجاست که افراد جامعه به جای ارتقای شخصیت اجتماعی به انزوا کشیده می شوند و خیلی زود با مشکل فرسودگی کاری مواجه می شوند که هم برای سازمان مضر است و هم برای جامعه ما مناسب نیست.در واقع معضلات فردی کم کم به مشکلات عدیده اجتماعی تبدیل می شوند که پرداختن به آن در این مقوله کوتاه میسر نیست و می بایست در مطلبی دیگر به آن پرداخت.
لینک مطلب در پـــایگاه خـبری،تحلیلی شـــوشــــــان
برچسب ها : جامعه،بیکار،فارغ التحصیل