چه کسی می فهمد احوال مرا؟
من به دنبال تهی های زمان می گردم
که درونش پر باشد از سیاهی سکوت
و در آن آینه تیره و تاریک
به دنبال کسی می گردم
دل به دریا زده ام!
غم من دریایی است ...
که سیاهی جهان در دل آن
موج می افکند و بارشی از غم دارد
چه کسی هست در این نزدیکی
که بفهمد افکار مرا در سیاهی روز!
من یقین دارم
که کسی هست در این نزدیکی
که صدای تپش نبض مرا می فهمد
و در این ظلمت روز
حرفها دارد با این دل من
چه کسی می داند!
این خدایی که در این نزدیکی است
آن خدایی است که دیروز در آن آینه تیره و تار
حرفها زد با من!
جمعه هفتم تیرماه 1392