به نام خدا
دهم اردیبهشت سالروز ورود من به دنیای واقعی است.یک سال دیگر از سالهای عمر من ورق خورد و اکنون بیست و هشتمین بهار را تجربه می کنم.لحظات تلخ و شیرین زندگی ام را که مرور می کنم می بینم چه زود گذشت و من هنوز آن چیزی نشده ام که از خود انتظارش را داشتم.سرنوشت، زندگی مرا دستخوش تغییرات خود کرده است.این سرنوشت است که اکثر مواقع خط مشیی که ما برای زندگی خود تعیین می کنیم را تغییر می دهد و به نوعی برای زندگی ما تصمیم گیری می کند.نوشتن برای خود سخت است یا شاید هم من نمی توانم برای خود بنویسم،همیشه برای دیگران نوشته ام،غم و دردهای دیگران را با تمام وجود احساس و با آن حس عجیبی که خداوند عنایت کرده است قلم را از جوهر احساس سرشار و بر روی کاغذ دل ثبت نموده ام،تا چه حد این نوشته ها و یا بهتر بگویم دردنوشته ها تأثیر دارد خدا می داند.
دیروز و امروز و فردا هر چه باشد می گذرد و تنها چیزی که از همه ما به یادگار می ماند قطعاً خوبی هایی است که در زمان حیات از خود برای دوستانمان به جای گذاشته ایم.این دوستان ما هستند که بعد از ما نقش زنده نگه داشتن یاد ما را بازی می کنند و همواره به بیان خاطرات خوب زندگی ما می پردازند، پس بیائید به گونه ای زندگی کنیم که دوستانمان بعد از مرگ ما از خوبی ها و صفات نیک ما یاد کنند.
با توجه به اینکه تاریخ تولد اینجانب توسط سیستم تولد به همه دوستان مجازی ام اطلاع رسانی شده است و دوستان خوب و مهربانم با ارسال پیام های مختلف سالروز تولدم را تبریک گفته اند، وظیفه خود می دانم از لطف بیکران همراهان گرانمایه ام که همواره با نظرات فاخرشان حقیر را بهره مند نموده اند تشکر نمایم.بدون شک حضور عزیزان مجازی و واقعی در وبلاگم بهانه ای است برای ماندن و نوشتن که اگر اینگونه نبود مرا مجالی برای ماندن هم نبود.