سلام...
وقتی می بینم تا چه حد با نسل همین آدمای امروز تفاوت دیدگاه دارم...
وقتی می بینم تلاشم برای دوستان مجازی فایده ای نداره...
وقتی تمام وقتم رو صرف نوشتن می کنم و نتیجه ای نمی بینم...
وقتی می یام و می بینم دوستان توی پیامرسان سرشون به فیدهای عاشقانه بدون عشق گرمه...
وقتی می بینم وقت داره تلف می شه و زمان داره میگذره و هیچ کاری نکردیم...
وقتی کسی دوست نداره فکر کنه...
اصلاً بر خودم نمی لرزم!
فقط به خودم می گم قلمتو بزار زمین،استودیوی رادیوی مجازی ات رو بزار یه گوشه ای خاک بخوره،عین وجودت که سالهاست داره خاک می خوره.فکرتم نگه دار واسه خودت،اما از یه چیز واسه همه می ترسم اونم اینه که عاشق باشیم و ندونیم عشق یعنی چی!
این مطلب بازنشر مطلب مدیر محترم پارسی بلاگ می باشد.برای درک بهتر موضوع کلیک فرمائید.