سلام...
ابتدای کلامم را با اشاره به قسمتی از خطبه پنجاه و دوم مولای متقیان حضرت علی(ع) آغاز می کنم:همانا دنیا بدرودگویان می گذرد و از پایان کار خود خبر می دهد.معروفش منکر می شود و روی از همه برگرفته به شتاب می گریزد.ساکنان خود را به نیستی فرا می خواند و اطرافیان را به مرگ نجوا می کند.شیرینی اش تلخی می بخشد و روشنای بی غشش،تیرگی می زاید.کسی از آن جز اثری ناچیز نیابد،چون ته مانده ی آب ظرفی یا اندک جرعه آبی که عطش هیچ تشنه ای را چاره ننماید.پس بندگان خدا!از جایگاهی که تقدیر آن نیستی است،برگذرید.مبادا که آرزوها بر شما چیره شود و از شمایان کسی مرگ را دیر بیند!
جای دارد از دوستان عزیزم در پایگاه وزین خبری شوشان که رسالت اصلی خود را به سرمنشاء ظهور رساندند و خنده را بر لبان رویا و خانواده کوچک او بازگرداندند تشکر نمایم. در این دنیای غریب که گاهی انسانها همه مرزهای دوستی و انسانیت را نادیده می گیرند و به راحتی از کنار این چنین مسائل بزرگی می گذرند و مسائل خرد را در نظر می گیرند و وقت خود را صرف مسائلی می کنند که به لحاظ محتوایی هیچگونه ارزشی ندارد ،روزنامه ای از روزنامه های تراز اول استان های جنوبی کشور با در نظر گرفتن آرمانها و آرزوهای یک دختر جوان که سالهاست برای داشتن زندگی مطلوب در رؤیا به سر می برد نسبت به درج یک خبر که از نظر خیلی ها هجده سال مهم نبوده است اقدام می نماید تا جایی که این خبر می شود تیتر اول سایت های اینترنتی پربازدید و روزنامه های پرتیراژ کشور.خدایش بیامرزد که اینگونه احساس خویش را صرف سرودن این شعر نمود.
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
آری روح والا و انسان دوست سعدی شاعر توانای ایران با تمام وجود با آداب و رسوم ایران عجین شده بود به گونه ای که در آن زمان به این زیبایی سروده است.در این زمان که همه چیز به سرعت در حال پیشرفت است دیگر وقتی نمی ماند که کسی بخواهد به رویاهای دیگران فکر کند.رویای زندگی.رویای شاد بودن،رویای خندیدن،رویای دیدن.امروز که به این پیشرفت های عظیم دست پیدا کرده ایم و مرزهای پیشرفت علوم مختلف را پیموده ایم و قله های بلند علم و فناوری را فتح کرده ایم می بایست خودمان و اطرافمان را نیز بهتر ببینیم چرا که پیشرفت فقط در تکنولوژی خلاصه نمی شود.ایران کهن ترین فرهنگ تاریخ را دارا می باشد اما تا چه حد از این فرهنگ غنی استفاده کرده ایم جای بحث و گفتگو دارد.امروز ما شده است اینترنت و دانشگاه و کار و اگر وقتی شد برای فرهنگمان می گذاریم.امروز فرهنگ ما به جای اینکه در اعلی ترین و با اولویت ترین جای زندگی ما قرار داشته باشد متأسفانه در پایین ترین سطح خود قرار دارد.فقر فرهنگی ما بیداد می کند،به راحتی به آرمانهایمان پشت پا می زنیم،به راحتی انسانها را زیر فشار غرور کاذبمان له می کنیم.در عصر امروزی شعر سعدی نیاز به تحلیل دارد . با خواندن این شعر اینگونه به نظر می رسد که همه انسانها می بایست همیشه و در همه جا به همدیگر کمک کنند مخصوصاٌ در جامعه اسلامی اما آیا واقعا این گونه است؟
رویا دختری 18 ساله است که هجده بهار و هجده تابستان و هجده زمستان زندگیش در سخت ترین شرایط روحی گذشته است.اکنون که پس از هجده سال زندگی رویا در رویا دارد به واقعیت تبدیل می شود جای دارد مسئولین امر به فکر چاره ای باشند برای رویاهایی که در جای جای میهن اسلامیامان زندگی می کنند.رویا نباید نقطه عطف می شد بلکه مسئولین امر می بایست نقطه عطفی برای اینگونه مشکلات و معضلات جامعه باشند و تدابیر لازم برای مرتفع نمودن این مهم بیندیشند.دختران و پسران دیگری هم هستند که در هر گوشه ای از این خاک مقدس زندگی می کنند و نیازمند فقط چند میلیون تومان هستند برای مداوی خویش .با این چندمیلیون تومان زندگی رویایی رویاهای اطراف ما به واقعیت تبدیل می شود.انشالله برای این مهم مسئولین محترم چاره اندیشی نمایند تا دیگر شاهد این چنین مشکلاتی در سطح جامعه اسلامی نباشیم.
از هم استانی ها و هم میهنان عزیز عاجزانه خواهش می کنم نسبت به چنین مسائل بزرگی که در اطراف همه ما وجود دارد بی تفاوت نباشند و با اطلاع رسانی به مسئولین امر و البته روزنامه ها که رسالت آنها اطلاع رسانی به مردم می باشد از هیچ تلاشی دریغ نورزند.در آخر از تمامی پزشکانی که با این مسائل ارتباط مستقیم دارند می خواهم چنانچه نمی توانند برای بیماری که مستمند است کاری انجام دهند لااقل گوشه ای از دفتر دلشان بنویسند تا فراموش نکنند رسالت اصلی آنها کمک به بیماران است،بیماران مستمند که جای خود دارند.
لینک این مطلب در پایگاه خبری شوشان