پيام
+
[وبلاگ]
*درد نوشته باراني*
باران شروع به باريدن گرفت و تمام خاطرت کودکي ام را زنده کرد؛ همکارم گفت : باز باران با ترانه! و من با تمام وجود غرق در افکار کودکي ام شدم و گفتم : مي زند بر بام خانه! واي که چقدر احساسم درد مي کند وقتي مي بينم روزهاي شيرين عمرم گذشت و بر تک تک ثانيه هايش غبار غم نشست و بر دلم ماند هر چه آرزو در کودکي داشتم.
غزل صداقت
91/9/3
سيد ابراهيم آل رضا
ادامه ي *درد نوشته باراني* را در وبلاگ *خاکسترهاي وجود* بخوانيد.