سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دستخط آشنا

انتظار...انتظار...انتظار...

آقای من هر روز با خود این کلمه را تکرار می کنم و می خوانم شما را....به امید روزی که مرا بخوانی...

گرچه می دانم آنقدر لیاقت ندارم.مولای من...نام تو را که می شنوم ناخودآگاه بغض سنگینی گلویم را احاطه می کند..می خواهم گریه کنم اما....

آقاجان اشکهایم هم انتظار تو را می کشند. 


ماه رمضان

به سلام رمضان پر شده ام باز به بامی

ماه نو ! ماه نو! از ماست درودی و سلامی

ماه نو! ماه نو! امسال به پیمانه چه داری؟

پیش از این از رمضانم نه می یی مانده نه جامی

ماه نو! ماه نو! امشب چه شب واقعه جوشی ست

چه شب واقعه جوشی! چه شب آینه فامی!

ماه نو! ماه نو! امسال مرا نور بیاموز

تو که در مهر امامی - تو که در سوز تمامی

ماه نو! در پی تفسیر نویی از رمضانم

روزه آن نیست که صبحی برسانیم به شامی

رمضان آمد و در سفره افطار و سحر نیست

نه تو را نان حلالی - نه مرا آب حرامی

در سلام رمضان کاش یکی آینه باشیم

آه - آیینه در آیینه - عجب حسن ختامی!